نٌهای که نیست.
مجلس زنانه بر پا بود. خانوم ها از میناج و بیانسه تا کیتی پری و کریستینا آگیلرا و باقی...
قرار شد هرکس روی دیوار کناری چیزی بکشه. همه دایره و مثلث میکشیدن و گلدون و نیمرو. نوبت من شد خط نقاشیها رسیده بود آخر سالن. شکل آدمک کشیدم. اون ته یک خانمی نشسته بود که به قاعدهی سیالیت خوابها، هویتش بین گوگوش و جنیفر لوپز نوسان داشت. از قضا منو میشناخت و از ارادتمندان و مشتاقان دیدار بود. در واقع یه آشنایی و دوستی با مادر شوهرِ دختر عموی مادرم داشت و به واسطه ایشون، تعریف من رو هم شنیده بود. صبحتی پیش اومد و عرض کردم شما رو تو ایران نمیگیرن؟ برای رفت و آمد مشکلی ندارین؟
فرمودند نه دیگه گیر نمیدن به ماها. گفتن چند روز دیگه هم دارن میرن کاشان واسه دیدن گلاب گیری. بعد هم راهی لس آنجلساند.
من هم بلند شدم رفتم توی اتاق رژ لبم رو تازه کنم.
در جریان باشید. (!)